من خوبم...
من خوبم...
عاشق نیستم
فقط گاهی به یادش که می افتم
دلم تنگ میشود
این که عشق نیست
هست....؟
عشق نسیه را نمی خواهم...
حراجش می کنم این "دلتنگی های یادگاری" را
قیمتش را نمی دانم...
هرچه باشد نقد می خواهمش
شاید این...
شاه کلید پایان "جای خالیت" باشد
هرچه خالی میکنم دلم را...
به برکت "دوست داشتن"ت پر میشود از "تو"
اما تو...
أه...
بازهم یادم رفت...
این دوستت دارم ها بی فایده اند
وقتی عشق "یک طرفه" باشد...
افسانه ها را رها کن...
دوری و دوستی کدام است؟؟
فاصله هایند که عشق را می بلعند!
من اگر نباشم دیگری جایم را پر میکند
به همین سادگی...
گفتی فراموشم کن...
از یادت،خاطرت،ذهنت پاکم کن
فراموشت کردم اما...
گاه،دلم "سراغت" را میگیرد
ببخش...
"دل "ست دیگر
عقل که ندارد
داغ سنگینی ست
بی هوایی...
درست مثل هوای این روزهای دلم
که هوایی روزهایی است...
که "حوا"یش تو باشی..
آدم ها...
خبر از چه خبر ها میخواهند
تاروزی برویت بکشند تمامت را...
میخواهم راحت باشم
با جسارت و بدون خجالت
در جواب چه خبرها...
چشمانم را ببندم و بگویم
"ناخوش"ی...
چشمی که شسته شد
عشقی که کشته شد
بغضی شکسته شد...
راهی که بسته شد
ذهنی که خسته شد
حرفی که خورده شد...
دل تکه تکه شد...
یعنی که بانگاه ناگفته گفته شد
غصه که قصه شد شعری نوشته شد
یاد "تو"زنده شد
بررو کشیده شد
اینها بهانه شد
آخر نوشته شد...
من "بی من"م بدون
"لیلای من" بمون